تورم بیکاری تولید ناخالص داخلی

تورم ، بیکاری و تولید ناخالص داخلی – مبانی اقتصاد: بخش هفتم

اصلی ترین مشکلات اقتصادی چیست؟ تورم چه ضربه ای به کشور میزند؟ بیکاری از کجا نشات می گیرد؟ تولید ناخالص داخلی چگونه محاسبه می شود؟

5/5 (2 نظر)

قبل از مطالعه ی مقاله تورم ، بیکاری و تولید ناخالص داخلی ، نیاز است که مقاله های قبلی این کورس آموزشی را نیز مطالعه نمایید:

مروری بر سری آموزش های پایه ای اقتصاد – مبانی اقتصاد

اقتصاد چیست ؟ مبانی اقتصاد: بخش اول

حداکثر ظرفیت تولید، رشد، هزینه فرصت و تجارت – مبانی اقتصاد: بخش دوم

عرضه و تقاضا چیست؟ مبانی اقتصاد: بخش سوم

مطلوبیت چیست؟ تعریف و تشریح – مبانی اقتصاد: بخش چهارم

کشش یا الاستیسیته در بازار چیست؟ – مبانی اقتصاد: بخش پنجم

رقابت، انحصار و انحصارگرایی چند جانبه چیست؟ – مبانی اقتصاد: بخش ششم

شما میتوانید نسخه ی صوتی این مقاله را نیز بشنوید:

دانلود فایل صوتی: لینک |  گوینده: سجاد صفری

با ورود یا ثبت نام در کورس آموزشی ویژه علم پول همراه ما باشید

یکی از بخش های مهم اقتصاد کلان، اندازه گیری و سنجش اقتصاد است. دانستن اینکه اقتصادی درحال رشد است یا خیر و اینکه این رشد چقدر است، یکی از معیارهای مهم سیاستگذاران، سرمایه گذاران، استراتژی شرکتها و حتی زندگی هر روزه‌ی شهروندان است.

در این مقاله از علم پول، قصد داریم تعدادی از مهمترین معیارهای اندازه‌گیری فعالیتهای اقتصادی را در سطح ملی، برای شما همراهان و مخاطبان گرانقدر علم پول ارائه کنیم.

تولید ناخالص داخلی (Gross Domestic Product) (GDP)

تولید ناخالص داخلی یا GDP، یکی از مهمترین شاخص های مورد استفاده به منظور اندازه گیری فعالیت های اقتصادی یک کشور است. این شاخص، مجموع ارزش ارزی کل کالاها و سرویس های تولید و ایجاد شده بصورت سالانه در یک کشور را نشان می دهد، و گاهی معادل با اندازه ی اقتصاد آن کشور نیز شناخته می شود.

GDP گاهی بصورت سه ماهه نیز اندازه گیری می شود، اما بصورت فرم سالانه بیان و ارائه می شود. برای مثال، اگر سه ماهه سوم، شاخص GDP تا ۳ درصد گزارش شود، به ما می گوید که اقتصاد در طول یکسال گذشته که از سه ماهه سوم سال گذشته شروع شده و به سه ماهه سوم سال کنونی رسیده، معادل ۳درصد رشد را تجربه کرده است.

GDP، یا با جمع کردن مقدار درآمدی که هر شخص با کار کردن در شهرهای مختلف کشور(چه شهروند باشد، چه نباشد) طی دروه ای به اندازه‌ی یک سال بدست می آورد(رویکرد درآمدی)،و یا با جمع کردن مقدار مبلغی که هر شخص طی این دوره هزینه می کند(روش هزینه ها)، جدول بندی می شود.

در تئوری،  هر دو روش مورد استفاده در بالا، باید نتایج یکسانی را داشته باشند، زیرا که هزینه های شما، در واقع درآمد شخص دیگری است.

رویکرد درآمدی، که گاهی اوقات با علامت اختصاری (GDPI) نشان داده می شود، توسط جمع زدن دستمزد افراد شاغل، سود ناخالص شرکت ها و کارخانجات ثبت شده و غیر ثبت شده و یارانه ها محاسبه می شود.

روش هزینه ها، رویکرد رایج تری بوده و بوسیله جمع زدن مصرف کل (C)، مبالغ سرمایه گذاری (I)، هزینه های دولت (G)، و اختلاف خالص بین واردات و صادرات (M-X) محاسبه می شود. بعضی اوقات اقتصاد دانان، معادله ی زیر را بعنوان فرمول محاسبه ی GDP معرفی می کنند، که Y درآمد ملی یا GDP است:

(Y = C + I + G + (X – M

مصرف (C)، معمولا بزرگترین جزء تشکیل دهنده ی GDP در اقتصاد است. که شامل هزینه های شخصی در جهت خواسته ها و نیازهای شهروندان یک کشور است.

سرمایه گذاری (I)، هزینه ای است که کسب و کارها بر روی چیزهایی نظیر خرید تجهیزات یا ساخت سازهای جدید و یا کارخانجات انجام می دهند.

هزینه های دولت (G)، شامل مواردی چون حقوق کارمندان و پیمانکاران دولتی، خرید تجهیزات و سلاح برای ارتش، و هر هزینه های دیگری که به جهت سرمایه گذاری توسط دولت انجام می‌شود، می باشد.

صادرات یعنی، محصولاتی داخل کشور تولید شده، اما در خارج از کشور بفروش رسیده و مصرف شود، و واردات نیز به حالتی گفته می شود که محصولاتی در خارج از کشور تولید شده، اما در داخل کشور خریده و استفاده شود.

وقتی که اقتصاد سالم بوده و در حال رشد باشد، معمولا شما شاهد رشد در بخش GDP خواهید بود. اگر GDP کاهش یابد، یعنی اقتصاد در حال انقباض است. سرمایه گذاران با مشاهده ی رشد منفی GDP نگران خواهند شد، زیرا یکی از فاکتورهایی است که اقتصاد دانان از آن استفاده می کنند که تخمین بزنند آیا اقتصاد در بحران بسر می برد یا خیر.

قانون شست دست (rule of thumb) بیان می دارد که ۲ افت متوالی که هر کدام به اندازه ی یک چهارم از ارزشGDP بکاهد، سیگنال ورود اقتصاد به بحران است.

تورم بیکاری تولید ناخالص داخلی

بیکاری

نرخ بیکاری اندازه گیری می کند که چه تعداد از مردم یک کشور بدون شغل هستند. در واقع این شاخص نشان دهنده جمعیت آماده ورود به بازار کار هستند، که در حال حاضر بیکارند. نرخ بیکاری براساس درصد بیان می شود.

نرخ بیکاری عموما بسته به تغییر شرایط اقتصاد، بالا یا پایین می رود، که آن را به یک شاخص با تاخیر تبدیل می کند. وقتی که اقتصاد در شکل ضعیف خود باشد، و شغل به سختی یافت شود، نرخ بیکاری نیز افزایش خواهد یافت. وقتی که اقتصاد با نرخ طبیعی در حال رشد است، و شغل ها و فرصتهای کاری نسبتا فراوان هستند، انتظار می رود که نرخ بیکاری نیز کاهش یابد.

برای محاسبه ی نرخ بیکاری، تعداد افراد بیکار را بر تعداد نیروی کار موجود تقسیم می‌کنند. نیروی کار شامل همه‌ی افراد شاغل و غیر شاغل بوده و همانطور که گفته نیز نرخ بر اساس درصد بیان می شود. نرخ بیکاری در لاتین با عبارات unemployment figure یا U3 unemployment نیز شناخته می شود.

اما تعدادی از کارشناسان اقتصادی این نقد را به این شاخص دارند، که این نحوه اندازه گیری برای نرخ بیکاری، دقت خوبی برای منعکس کردن وضعیت واقعی اشتغال یک کشور ندارد. زیرا که در اندازه گیری برای این شاخص، حتی افرادی که بصورت پاره وقت کار می کنند و کار تمام وقتی را ندارند نیز لحاظ می کند. و نکته ی مهم دیگر اینکه، در اندازه گیری ها، افرادی که دیگر دنبال کار نمی گردند( یا نا امید شده و یا مسائل دیگر) را بحساب نیاورده، و در نتیجه به عنوان نیروی کار در نظر گرفته نمی شوند.

نیروهای کاری که دلسرد شده اند و از گشتن به دنبال کار منصرف شده اند، قطعا دوست دارند که سر کار رفته و شاغل شوند، اما امید خود را نسبت به این مورد از دست داده اند.

اما شاخص بیکاری دیگری که دامنه بزرگتری دارد و حتی افراد دلسرد شده و افراد شاغل بصورت پاره وقت را نیز در اندازه گیری لحاظ می کند، به نام U6 unemployment figure می باشد، و معمولا کمی بیشتر از نرخ بیکاری است، چون دامنه افراد مورد بررسی کمی وسیع تر است.

نرخ بیکاری، حتی در اقتصادهای در حال رشد نیز هیچ وقت صفر درصد نمی‌شود. این امر بدین دلیل است، که بعضی از افراد، با اراده و اختیار خودشان انتخاب کرده اند که شاغل نباشند، با به عبارت دیگر بیکاری آنها ربطی به وضعیت بیکاری اقتصاد یا نبود شغل ندارد، بلکه به انتخاب خودشان است (بیکاری ارادی یا voluntary unemployment)

 بعضی  افراد نیز درحال تغییر شغل یا انتقال از شغل فعلی به شغل دیگری هستند (بیکاری اصطکاکی یا frictional unemployment)

یا بعضی از متخصصین و افراد ماهر هستند که دیگر بازار کار یا تقاضایی برای حرفه یا تخصص آنها وجود ندارد (بیکاری ساختاری یا structural unemployment).

اشتغال کامل (Full employment) به وضعیتی گفته می‌شود که تمامی نیروهای کار، که واجد شرایط و آماده‌ ورود به بازار کار هستند، در بهترین و موثرترین موقعیت و روش ممکن استفاده شوند.

اشتغال کامل، نشان دهنده حالتی است که درآن بالاترین میزان نیروی کار ماهر و غیرماهر موجود، که قابلیت استخدام و اشتغال توسط اقتصاد را دارند، در بازه زمانی مورد بررسی بکار گرفته شوند. طوری که تمام افراد بیکار باقی مانده، بدلیل یکی از سه علتی که بالا به آنها اشاره شد، یعنی بیکاری ارادی، اصطکاکی و یا ساختاری باشند.

تورم بیکاری تولید ناخالص داخلیتورم

تورم ، تغییرات در سطوح قیمتی کالاها یا خدمات در یک اقتصاد با گذر زمان است.

تورم، به عنوان افزایش پایدار در سطح عمومی قیمتهای محصولات و خدمات در یک کشور تعریف می‌شود، و بصورت درصد تغییرات قیمت در سال سنجش می شود.

تحت شرایط تورمی، قیمت کالاها و خدمات در طول زمان دائما افزایش می یابد. به عبارت دیگر، زمانی که تورم افزایش می یابد، هر واحد از پولی که شما دارید، قادر به خرید درصد کوچکتری از یک کالا یا سرویس است. در واقع وقتی که قیمتها در حال افزایش باشند، و همچنین وقتی که ارزش پول در حال افت باشد، شما شاهد وضعیت تورمی هستید!

تورم، به دلایل زیادی ممکن است اتفاق بیفتد، اما چیزی که مهم است، این است که نرخ تورمی که خیلی زیاد باشد، و یا خیلی پایین باشد، برای ثبات اقتصادی بد است.

معمولا نرخ تورم بین یک تا چهار درصد بصورت سالانه، ایده آل خواهد بود.

اگر تورم به مقدار زیاد افزایش یابد، قیمت همه چیز در اقتصاد می تواند بالا برود، حتی اگر دستمزدها نیز افزایش نیابد. در بسیاری از موارد، تورم افسارگسیخته (hyperinflation) در یک کشور، باعث لجام گسیختگی اقتصاد آن خواهد شد.

همزمان، اگر سطوح قیمت ها کاهش یابد، چیزی که به فروکش کردن قیمت ها (deflation) شناخته می شود، مردم در هزینه کردنشان بابت محصولات و سرویس ها، و شرکتها نیز در سرمایه گذاری ها خود، ممکن است که مکث و تاملی داشته باشند، آنها با توجه به روند حاکم، پیش بینی می کنند که شاید فردا قیمت ها ارزان تر شود، پس چرا امروز هزینه کنیم یا سرمایه گذاریی انجام دهیم؟

این طرز فکر می تواند اقتصاد را به یک چرخه ی منفی تورمی هدایت کند، که همانند تورم افسار گسیخته بسیار برای اقتصاد مضرر و خطرناک خواهد بود.

اندازه گیری تورم یک مشکل دشوار برای آمار دولت ها به حساب می آید. برای انجام این کار، تعدادی از کالاها که نماینده ی بازار و اقتصاد هستند را انتخاب می کنند، و آنها را در کنار هم که در اصطلاح به سبد بازار ( market basket) معروف است، قرار می‌دهند. قیمت این سبد، در طول زمان بررسی و سنجیده می شود. نتایج آن توسط شاخصی از قیمت گزارش می شود، که هزینه یا قیمت کنونی سبد بازار، بر اساس درصدی از قیمت همان سبد در شروع سال بیان می شود.

این اندازه گیری های اقتصادی، معمولا شامل شاخص قیمت مصرف‌کننده ((consumer price index (CPI) و شاخص قیمت تولید کننده ((producer price index (PPI) نیز می باشد.

تورم بیکاری تولید ناخالص داخلی

با ورود یا ثبت نام در کورس آموزشی ویژه علم پول همراه ما باشید

علم پول امید دارد که آینده ی خود را با دانستن علم پول بیمه کنیم…

در ادامه ی این کورس آموزشی همراه ما باشید…

 

5/5 (2 نظر)
x

لینک مطلب در تالار


به منظور بحث و گفتگو در مورد این مطلب، می توانید به تاپیک آن در تالار گفتمان مراجعه نمایید:

x

اشتراک گذاری این مطلب در شبکه های اجتماعی


با به اشتراک گذاشتن این مطلب، فرصت دیدن مطالب مورد علاقه ی خود را به دوستانتان هدیه دهید...!
هم اکنون می توانید این مطلب را توسط شبکه های اجتماعی زیر به اشتراک بگذارید

با اشتراک گذاری این مطلب، دوستان خود را از آن آگاه سازید
x

معرفی مرجع(های) این مطلب


گردآوری شده توسط تیم تولید محتوای علم پول

 


x

فهرست برچسب ها برای این مطلب:


guest
1 دیدگاه
تازه تر
قدیمی تر محبوب تر
نظرات درون خطی
تمام نظرات
1
0
تفکرات شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید!x
()
x