قبل از مطالعه ی مقاله حداکثر ظرفیت تولید، رشد، هزینه فرصت و تجارت، نیاز است که مقاله ی قبلی این کورس آموزشی را نیز مطالعه نمایید:
حداکثر ظرفیت تولید PPF
یکی از زیر مجموعههای اقتصاد کلان، حداکثر ظرفیت تولید می باشد، که نشان دهندهی تولید به نحو احسنت است.
شاخص حداکثر ظرفیت تولید، نشان دهندهی آن است که از منابع موجود به بهترین شکل ممکن استفاده می شود. اگر اقتصاد دست به تولید احسنت بر اساس PPF نزند، منابع زودتر از موعد تمام می شود، که این نشان دهندهی ناکارآمد بودن مدیریت تولید در آن جامعه میباشد. حداکثر ظرفیت تولید نشان می دهد که تولید محدودیت دارد، پس اقتصاد برای دست یافتن به بالاترین سود باید تصمیم بگیرد که چه محصولاتی را با چه امکاناتی در اختیار مردم بگذارد.
حال به جدول زیر توجه کنید. اقتصادی را تصور کنید که تنها قادر به تولید نوشابه و پارچه است. بر اساس حداکثر ظرفیت تولید، نقطه های B ،A و C که بر روی منحنی قرار دارند، نشان دهندهی حداکثر ظرفیت استفاده از منابع در آن اقتصاد می باشند. نقطهی X نشان دهندهی بهره برداری نامناسب از منابع است، در حالی که نقطهی Y نشان دهندهی اهدافی است که اقتصاد نتوانسته به آنها دست یابد.
همان طور که می بینید، این اقتصاد به منظور تولید بیشتر نوشابه می بایستی بهره بردای از منابع تولید پارچه را کاهش دهد (نقطه A). اگر اقتصاد شروع به افزایش تولید پارچه کند (نقاط B و C) دیگر قادر به استفادهی حداکثر ظرفیت منابع برای تولید نوشابه نخواهد بود و در نتیجه در نقاط نشان داده شده ی B و C نوشابه ی کمتری نسبت به نقطه ی A تولید خواهد شد.
همان طور که نمودار نشان می دهد، با جابجایی نقطهی تولیدات از A به B ، اقتصاد می بایستی تولید نوشابه را با درصد کمی در مقایسه با افزایش تولید پارچه کاهش دهد. چنانچه اگر این اقتصاد از نقطه B به C انتقال یابد، تولید نوشابه به طور قابل ملاحظه ای کاهش یافته و از طرفی تولید پارچه نیز با درصد ناچیزی افزایش می یابد.
به یاد داشته باشید که نقاط B ، A و C نشان دهندهی بیشترین تخصیص موثر و استفادهی اقتصاد از منابع موجود می باشند.
کشور باید تصمیم بگیرد، که چگونه به هدف استفاده از حداکثر ظرفیت تولید برسد. اگر تقاضا برای نوشابه بیشتر است، سود بدست آمده از افزایش تولید آن، باید ضررهای ایجاد شده از کاهش تولید پارچه را جبران کند.
نقطهی X به این معناست که از منابع این کشور به طور نامناسبی استفاده می شود، و به طور دقیقتر اقتصاد این کشور با تمام پتانسیل خود نوشابه و پارچه تولید نمیکند. نقطهی Y همان طور که در بالا به آن اشاره شد، نشان می دهد که استفاده از حداکثر ظرفیت تولید در این اقتصاد امکان پذیر نمی باشد. حتی اگر همان گونه که گفته شد میزان تولید دو محصول را برای بهبود ظرفیت تولید کاهش یا افزایش دهیم، باز به دلیل استفادهی نادرست از منابع تا کنون، رسیدن به نقطه نهایی هدف (Y) امکان پذیر نخواهد بود.
زمانی که حداکثر ظرفیت تولید به سمت خارج شیفت پیدا کند، در آن کشور رشد اقتصادی اتفاق می افتد. حال اگر حداکثر ظرفیت تولید به سمت داخل شیفت کند، نشان دهنده ی این است که اقتصاد کشور در حال کوچک شدن است. یک اقتصاد در حال انقباض می تواند نتیجهی کاهش منابع موجود و یا کمبود تکنولوژی باشد.
یک اقتصاد فقط به طور تئوری می تواند به حداکثر ظرفیت تولید برسد. در واقعیت هر اقتصاد می کوشد تا به حداکثر توان تولیدی خود دست یابد، اما از طرفی کمبود منابع مختلف باعث کاهش یا چشم پوشی از تولید یک محصول خاص میگردد. در این حالت حداکثر ظرفیت تولید از حد نهایی خود کاهش مییابد. اگر تولیدات محصول A افزایش یابد، در نتیجه تولیدات محصول B به طور همزمان کاهش می یابد.
هزینه فرصت
هزینه فرصت بهایی است که در قبال زمان از دست رفته برای رسیدن به هدف می پردازید.
این هزینه در هر بازهی زمانی به طور خاص محاسبه میشود. برای مثال ممکن است شما برای درست کردن یک کیک، زمانی که نیاز به خامه دارید بدلیل نبودن یا کم بودن آن از ماده دیگری مثل بستنی یا ژله استفاده کنید. در این هنگام ممکن است شما ناچار به پرداخت هزینهی بیشتری برای مواد جایگزین بشوید. صرف هزینه برای کسب فرصت یک تصمیم شخصی می باشد، که بر اساس اولویت نیاز، نوع و درخواست، زمان و درآمد آن شخص گرفته می شود.
این امر برای یک کشور نیز در زمینهی حداکثر ظرفیت تولید بسیار مهم است، زیرا بر اساس منابعشان برای تخصیص هزینه کسب فرصت، اولویت بندی می کنند. بر این اساس مثال نوشابه و پارچه نشان می دهد، که اگر آن کشور تصمیم به تولید بیشتر نوشابه نسبت به پارچه بگیرد، هزینه این کار با هزینه کاهش تولید پارچه برابر خواهد بود.
حال در مثال دیگری به شما نشان می دهیم که چگونه هزینه برای کسب فرصت باعث خرید یک جنس با دو قیمت مختلف در بازار توسط یک شخص می شود. فردی را در نظر بگیرید که نیاز به خرید یک جفت کفش دارد. او می تواند با رساندن خود به اولین کفش فروشی نیاز خود را تامین کند. حال ممکن است اولین مغازهی کفش فروشی، نمایندگی یک مارک مطرح و گران قیمت باشد. در اینجا آن فرد با صرف بیشتر وقت و حتی مبلغی (کرایه تاکسی) می تواند مغازهی دیگری را پبدا کند و بتواند نیازش را با مبلغی معقولانهتر و بر حسب میزان درآمدش برطرف کند.
به یاد داشته باشید که هزینه کسب فرصت در موقعیت های مختلف برای هر فردی متفاوت است. اما چیزی که حایز اهمیت است، این است که اکثریت مردم جهان درک درستی از این قضیه دارند و همیشه برای تامین نیازهایشان فرصت را غنیمت می شمارند!
مزیت های مطلق و نسبی تجارت
تخصص و مزیت نسبی
این امر به توانایی یک ملت برای تخصصی کردن تولید یک محصول به منظور کاهش هزینه ی فرصت می باشد.
اقتصاد می تواند فقط بر روی تولیدات و سرویس دهی های کارآمد جامعه متمرکز شود. اما این امر باعث تخصیص نادرست منابع می شود، که در نتیجه از رشد سریع اقتصاد جامعه جلوگیری به عمل می آورد. با استفاده از یک متخصص و خبره، اقتصاد آن کشور می تواند به گونه ای برتمام محصولات و تولیداتشان متمرکز شوند، به نحوی که همهی افراد حتی با درصدی کم از درخواست یک نوع کالا، بتوانند نیازشان را برطرف کنند.
برای مثال دنیایی را فقط با دو کشور (A & B) فرض کنید. هر دو آنها قادر به تولید ماشین و پارچه هستند. اما کشور A دارای اراضی حاصلخیز بسیار کم ولی معادن آهن بسیار است. اما از طرفی کشور B دارای اراضی حاصلخیز بسیار همراه با معادن آهن بسیار کم است. اقتصاد هر دو کشور با این شرایط قادر به تولید هر دو محصول است. اما هر کدام از کشورها برای رسیدن به حداکثر ظرفیت تولیدشان باید تصمیم بگیرند، که اولویت و هزینه کسب فرصت را برای کدام محصولشان تخصیص بدهند. مثلا کشور A باید بیشترین هزینه و نیروی کار را برای تولید هر چه بیشتر پنبه برای بافت پارچه به کار بگیرد. به همین ترتیب کشور B باید همین کار را برای استخراج آهن برای ساخت و تولید ماشین انجام دهد. در کنار این، هر دو کشور می توانند با بررسی و تخمین هزینه و میزان بهره حاصله از دومین فرصت اقتصادیشان، تصمیم به اختصاص هزینه و نیروی کار به آن را بگیرند. این دو کشور می توانند دو نیاز خودشان را به راحتی و با قیمت بسیار پایین برطرف کنند.
مزیت مطلق
زمانی این مزیت وجود خواهد داشت که کشوری بتواند محصولی را با همان کیفیت اما ارزانتر نسبت به کشورهای دیگر تولید کند.
در بعضی مواقع، یک کشور یا یک جامعه می تواند دست به تولید بیشتر در هر محصولی نسبت به کشور یا جامعه دیگر بزند. حال ممکن است منابع دو کشور با هم برابر باشند. مثلا ممکن است یکی از دو کشور دارای تکنولوژی خاص و بهتری در زمینه تولید یک محصول باشد، که این نیز باعث رشد اقتصادی آن کشور در آن عرصه می شود. که در نتیجه تولید بیشتر را در بر دارد. احتمال دیگر این است که ممکن است یک کشور نیروی کار کافی یا متخصص به اندازه کافی نداشته باشد، که این نیز باعث رکود اقتصادی یا رشد کند اقصاد نسبت به کشور دیگر می شود.
امروزه بهترین سرمایه یک کشور را قشر تحصیل کرده و متخصص آن در کنار ابزارآلات با تکنولوژی پیشرفته تعیین می کنند.
به طور کلی، هر کشوری برای رشد اقتصادیش می تواند از هر دو مزیت (نسبی و مطلق) بهره جوید. در این صورت همیشه در تجارت سود خواهد کرد.
علم پول امید دارد که سری مقاله های مبانی اقتصاد مورد توجه شما واقع گردید باشد…